یک 24 ساعت کاملا معمولی
لالا لالا گل پونه، گل زیبای بابونه... هرچی بلدی و بلد نیستی رو نصفه و نیمه میخونی. وسط لالایی گفتن کم میاری و شروع میکنی به بدیهه سرایی. هر قافیه ای به ذهنت میرسه رو میچینی کنار هم که تن صدات تغییر نکنه و لالایی قطع نشه. پات هم که باید به حرکت ادامه بده تا مطمئن شی خواب به چشمای نازش اومده. حالا دیگه نوبت شیر دادنه. میگیری بغلت و آروم شیر میدی. تن صدات و هی پایینتر و پایینتر میاری تا آخرش بشه زمزمه. چشماش دیگه بسته شده و با یه قیافه ی معصوم و در عین حال جدی خوابیده. خوب حق هم داره بچه م. قراره تو خواب به کارهای مهمی برسه. میذاریش روی تخت خودش. سرتو که میاری بالا میخوری به آویز موزیکال بالای تختش و یه صدای دینگ کافیه تا مثل فشفشه ...